ماده (فلسفه)ماده در لغت، مونث «ماد» بوده و به معنای مایه و اصل هر چیز است [۱]
معجم تهذیب اللغه، الازهری، ج۴، ص۳۳۶۱، بیروت.
و در اصطلاح فلاسفه یکی از اقسام جوهر جسمانی است.۱ - معانی ماده۱.۱ - معنای اولبه معنای «پذیرای استعداد شیء» است؛ یعنی پذیرای امکان تبدیل شدن به چیز دیگر و مراد از آن همان مادۀ قبلی شیء است. به این معنا که در عالم طبیعت ، جریان «تبدیل شدن» وجود دارد و هر لحظه اشیایی به صورت اشیاء دیگر درمی آیند و تغییر میکنند. به عبارتی حالتی درونی و داخلی در شیء وجود دارد که به موجب آن حالت، شیء به سوی کمال میشتابد. مثلا دانه گندم ، امکان تبدیل شدن به خوشۀ گندم را دارد. در واقع «دانه» استعداد و امکان تبدیل شدن به خوشه را دارد. جوهری را که حامل «استعداد» یا «امکان تبدیل شدن» است و پذیرای صورتهای متعدد میباشد «ماده» یا «هیولی» مینامند. این ماده در همۀ تبدیل و تبدلهای یک نوع، وجود دارد. در حقیقت ماده خودش هیچ فعلیتی ندارد و همۀ فعلیتش به این است که پذیرای صورتهای متفاوت است. مثلا در میز یک ماده اولیه وجود دارد که بین چوب و درخت و خاکستر و سایر تغییراتی که این میز ممکن است داشته باشد مشترک است. توضیح این که هر شیئی (مثل دانۀ گندم، دانۀ جو، تخم مرغ و تخم گنجشگ) استعداد و امکان قریب تبدیل شدن به یک چیز به خصوص را دارد. فلذا دانۀ گندم، امکان جو شدن یا مرغ خانگی شدن یا گنجشک شدن به صورت قریب را ندارد و همچنین سایر موارد دیگر. بنابراین ماده جوهری است که حامل استعداد قریب تبدیل شدن به یک شیء و تبدیل نشدن به اشیاء دیگر میباشد. [۲]
مجموعه آثار، مطهری، مرتضی، ج۵، ص۴۱۲، تهران، صدرا.
(منظور از قید قریب این است که هر شیء مادی استعداد تبدیل شدن به همه اشیاء دیگر را دارد لکن میزان این استعداد متفاوت بوده و نسبت به اشیاء مختلف، شدت و ضعف و قرب و بعد دارد. مثلا دانه گندم برای تبدیل شدن به خوشه گندم استعداد قریب دارد اما برای تبدیل شدن به تخم مرغ راه زیادی را باید بپیماید. لذا نسبت به آن استعداد بعید دارد).ماده طبق این اصطلاح به دو معنا اطلاق میشود: الف) ماده اولیه: که پذیرای صورت جسمیه است که به آن هیولی یا مادۀ اولی هم گفته میشود؛ ب) ماده ثانیه: مراد هیولی به همراه یک یا چند صورت دیگر است که میتوانند با هم ماده برای صورت جدیدی واقع شوند. [۳]
دروس فلسفه، مصباح یزدی، محمدتقی، ص۲۰۹_ ۲۰۷، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
امام خمینی نیز در آثار خود به تحلیل ماده (هیولی) پرداخته، قائل است برای ماده اعتباراتی است که به جهت آن اعتبارات، دارای اسامی بسیاری از جمله: ۱- عنصر: بر ماده (هیولی) عنصر اطلاق میشود؛ از این حیث که بین هیولی و صورت التیام واقع میشود ۲- اسطقس: به ماده (هیولی) اسطقس گفته میشود؛ چون ترکیب به سوی آن منتهی شده و منحل میشود. ۳- موضوع: به ماده موضوع گفته میشود؛ از این حیث که نسبت به قبول صورت بالفعل است. ۴- هیولی: و آن از این حیث اطلاق میشود که هنوز به صورتی متلبس نشده و دارای قوه تلبس است؛ یعنی میتواند صورت را قبول کند. ۵- طینت و ماده: از این حیث گفته میشود که طینت و ماده از حیث اشتراک هیولی بین صوری که استعداد آنها را دارا است، اطلاق میگردد. [۴]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۴۶۴-۴۶۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
به اعتقاد امام خمینی ماده جوهری است که تحصل آن به تحصیل غیر است و قوهای است که به قیمومیت دیگری قائم است. [۵]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۳۵۹-۳۵۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
امام خمینی همسو با حکمت متعالیه و بنابر اصالت وجود و نظام تشکیکی وجود، ماده را پایینترین و ضعیفترین مرتبه هستی و دارای وجودی دائم التغییر میداند. [۶]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۳۸۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
امام خمینی هیولی را آخرین نقطه وجود در نظام کل میداند که در حاشیه وجود واقع شده، در شعاع وجود تا آن مرتبه رسیده که با عدم هم افق شده است. از این رو هیولی ضعیفترین مرتبه وجود و صرف القوه و لاشیء است. [۷]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۳۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
[۸]
خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۸۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
البته گمان نشود که اول هیولی بوده و هیچ صورتی نبوده است؛ زیرا این گمان غلط است چون هیولی قوه محض است و نمیتواند مستقلاً موجود باشد؛ از این رو از ازل صوری بوده و هیولی به آن صور ملتبس بوده است؛ منتها این صور که هیولی حامل آنها است، به توسط حرکت فلک اوضاع مختلف پیدا میکند. [۹]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۳۸۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
۱.۲ - معنای دومدومین معنای «ماده»، «محل صورت» است؛ یعنی آن چیزی که صورت در حال حاضر لباس او و تعین او شمرده میشود. [۱۰]
مجموعه آثار، مطهری، مرتضی، ج۵، ص۴۱۲، تهران، صدرا.
مثلا در میز، آن چوبی که صورت میز بودن را پذیرفته، ماده میز (ماده به همین معنای دوم) شمرده میشود.(توجه به این نکته لازم است که طبق نظر کسانی چون ابن سینا و ملاصدرا آنچه به عنوان علت مادی برای مرکب حقیقی نامیده میشود ماده به این معنای دوم است و کسانی همچون حاجی سبزواری که ماده به معنای حامل استعداد شیء و ماده به معنای حامل صورت را یک چیز دانستهاند، به خطا رفتهاند). [۱۱]
مجموعه آثار، مطهری، مرتضی، ج۵، ص۴۱۲، تهران، صدرا.
۲ - دلایل پذیرش معنای اول (هیولی)علی رغم مخالفت برخی از فلاسفه، مشائین و به تبع آنها مشهور فلاسفۀ اسلامی، ماده به معنای اول (هیولی) را پذیرفته و برای آن دو دلیل اقامه کردهاند: ۲.۱ - برهان قوه و فعلبرهان قوه و فعل: موجودات جسمانی قابلیت تبدیل شدن به یک یا چند چیز دیگر را دارند. هر موجود جسمانی دارای دو جهت یا دو حیثیت است: یکی حیثیت دارایی که به آن حیثیت «فعلیت» گفته میشود. دوم، حیثیت ناداری که آن را «قوه» مینامند. مراد از حیثیت دارایی همان چیزهایی است که جسم هم اکنون دارد و مراد از حیث ناداری، داراییهایی است که شیء بعدا به آنها تبدیل میشود. این دو حیثیت با هم مباین هستند و هر موجود جسمانی مرکب از این دو امر میباشد. از طرفی ممکن نیست وجود جوهر ، مرکب از دو عرض یا یک جوهر و یک عرض باشد. (زیرا عرض نیاز به موضوع جوهری دارد و اگر آن موضوع جوهری، فعلیت دار باشد، باید برای چنین جوهری امکان پیدایش چنین کیفیتی را در نظر گرفت و آن کیفیت هم، کیفیت دیگری مسبوق به امکان سومی خواهد بود و همچنین تا بی نهایت پیش رفته، که لازمه اش این است که برای تبدیل شدن هر موجودی به موجود دیگر یا پیدایش هر جوهر و عرض جدیدی، بی نهایت اعراض تحقق پیدا کند که هر کدام بر دیگری تقدم زمانی داشته باشد و روشن است که چنین چیزی محال است. بنابراین باید حامل این عرض را جوهری دانست که خودش عین قوه و امکان است و هیچ فعلیتی ندارد. [۱۲]
آموزش فلسفه، مصباح یزدی، ج۲، درس ۴۸، ص۱۸۷، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.
پس باید جوهر جسمانی دارای دو جزء جوهری باشد که یکی حیثیت دارایی (فعلیت) و دیگری حیثیت ناداری (قوه) باشد. مثلا «آب» که یک جسم است خود مرکب از دو جوهر است: یکی صورت آب بودن که همان فعلیت آن است و دیگری حیثیت قوه و تبدیل شدن آن به بخار که همان «ماده» میباشد.۲.۲ - برهان فصل و وصلبرهان فصل و وصل: در اجسام تغییراتی از قبیل اتصال و انفصال و تبدیل و تبدلات جوهری وجود دارد. مثلا جسم یکپارچه و پیوستهای تبدیل به دو جسم منفصل و جداگانه میگردد. بدون تردید در اینگونه تحولات چنین نیست که موجود اول به کلی معدوم شده و یک یا چند چیز دیگر از نیستی محض به وجود میآیند بلکه یقینا چیزی از موجود قبلی در موجود بعدی باقی میماند. آنچه باقی میماند قطعا همان فعلیت موجود قبلی نیست. پس ناچار جوهر دیگری در میان آنها وجود دارد که رابطۀ وجودی آنها با یکدیگر را حفظ میکند و خودش اقتضای هیچ فعلیتی را ندارد و به همین جهت است که فعلیتهای گوناگون را میپذیرد. چنین جوهری که هیچ فعلیتی از خود ندارد و ویژگی آن، فقط پذیرش و قبول صورت هاست «قوه محض» یا ماده و هیولی نامیده میشود. [۱۳]
آموزش فلسفه، مصباح یزدی، ج۲، درس۴۸، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.
[۱۴]
دروس فلسفه، مصباح یزدی، ص۲۰۹_ ۲۰۷.
[۱۶]
الاهیات شفا، ابن سینا، ص۸۱_ ۸۰، طبع حسن زاده آملی.
شیخ اشراق و برخی از معاصرین با ابطال ادلۀ اثبات ماده، هیولی را به عنوان جوهر فاقد فعلیت انکار کرده و معتقدند اثبات چنین جوهری امکان ندارد. [۱۷]
آموزش فلسفه، مصباح یزدی، ج۲، درس ۴۴_ ۴۶.
[۱۹]
حکمه الاشراق، شیخ اشراق، ج۲، ص۷۴، مجموعه مصنفات.
از آنجا که ماده (هیولی)، قوۀ محض است و هیچ فعلیتی ندارد به تنهایی نمیتواند موجود باشد بلکه همیشه همراه با صورت تحقق مییابد. بنابراین صورت همیشه متقدم بر ماده بوده و به منزلۀ فاعل آن است یعنی اگر صورت نباشد ماده هم تحقق پیدا نمیکند. [۲۰]
نهایة الحکمه (با تعلیقۀ استاد فیاض)، طباطبایی، محمدحسین، ج۲، ص۳۱۰ ۳۸۹، قم، مؤسسۀ امام خمینی، چ اول.
نکتهای که نباید از آن غفلت کرد این است که «ماده» با « علت مادی » هم مصداقا و هم مفهوما متفاوت است. ماده به معنی محل صورت علت مادی برای مرکب حقیقی است که به همراه صورت علت آن میشوند. ماده علت مادی مرکب و صورت علت صوری آن است اما ماده به معنی حامل استعداد شیء فقط ماده خوانده میشود. [۲۱]
مجموعه آثار، مطهری، مرتضی، ج۵، ص۴۱۲، تهران، صدرا.
۳ - پانویس
۴ - منبع• سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ماده». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی. ردههای این صفحه : دیدگاه های فلسفی امام خمینی | مقالات پژوهه
|